دانلود رمان همسایه من
دختری به اسم کیانا که یک بار طعم شکست رو چشیده بهش این فرصت داده میشه تا روی پاهای خودش وایسه. و زندگیشو اونجور که دوست داره بسازه تا شاید توی این راه طعم عشق واقعی رو با تمام پستی و بلندی هاش بچشه…
با تعجب به بابا نگاه کردم و گفتم: مگه نمی رم خونه ی عمو اینا؟
بابا در کمال خونسردی گفت: «نمی خوام کسی بدونه تو رفتی تهران نمیخوام کسی سوال پیچت کنه یا زخم زبونت بزنه، مردم عادت دارن زود قضاوت کنن… بعدشم یه ماه، دوماه نیست، حرف دوساله، دوست ندارم سر بار کسی «… باشی
«…بعدم انگار که با خودش حرف می زد زیر لب گفت: «تازه توی این چند وقت دوست و از دشمن شناختم
بابا راست می گفت توی این چند وقته همه به نوعی فقط نیش و کنایه زدن و مامان یا به نحوی بابا رو چزونده بودن….
بر خلاف تصور اینکه خانواده مرهمین روی زخمامون…
همه از دو تا خاله ام تا سه تا دایی هام و زناشون و عموم و زن عموم فقط نمک رو زخممون پاشیدن…
حتی با اینکه مامان سعی میکرد من بویی نبرم ولی بازم از نگاه ها و پچ پچ هاشون می شد فهمید حرفم شده نقل مجالس…
از اینکه می دیدم پدرم اینقدر منو خوب درک می کنه چشمام پر «…اشک شد و با بغضی که تو صدام بود گفتم: «بابا نمی دونم چجوری ازتون تشکر کنم
بابا آروم سرمو به سینش گرفت و گفت:
«تا وقتی من هستم نباید اشک تو چشمات بشینه،
الانم برو ببین برای سفرت چیا می خوای که قراره دو سال از اینجا دور باشی
و روی پای خودت وایسی دوست دارم بشی همون کیانای قوی «…قديم. در ضمن به خبر خوب دیگم دارم که به شرط یه بوس بهت می گم
«…با ذوق سریع گونه ی بابا رو بوسیدم و گفتم: بگو بابا…
دانلود رمان همسایه من
همچنین شاید این رمان برای شما جذاب باشد : دانلود رمان اربابی عمارت سیاه