دانلود رمان عروس خانم
در این وقت روز از سایت بیا تو رمان ، دانلود رمان عروس خانم رو برای شما دوست داران رمان در سبک عاشقانه اماده کردیم که برای دانلود رمان / مشاهده به ادامه مطلب مراجعه کنید
ژانر: عاشقانه
این رمان بصورت تایپی و آنلاین می باشد.
برای حمایت از نویسنده و خواندن این رمان در کانال زیر عضو شوید
https://t.me/joinchat/AAAAAEvo1dwPLKEpN2mxrA
دلم به حالش می سوخت. آش نخورده و دهن سوخته!
مدام حرفش توی ذهنم تداعی می شد. اینکه گفت ولم نمیکنه و نمیره؛
با اینکه می دونست این کار باعث نجات پیدا کردنش میشه و انجامش نداد.
حس می کردم میتونه وفادار باشه. میتونه کنارم بمونه..
اما حسی توی وجودم بلند فریاد می کشید و نهیب می زد. اون قرار نبود جای مهناز رو بگیره؛ هیچ وقت!
سردرگمی کلافه ام کرده بود. در باز شد و پرستاری اومد بیرون؛ بلافاصله رو بهش کردم و گفتم:
-خانم میتونم برم داخل؟ همسرم اونجاست
و بعد به تختش اشاره کردم. سرش رو تکون داد و پاسخ داد:
-بله فقط لباس های استریل رو از مسئول آی سی یو بگیرید حتما.
سری تکون دادم. واژه ی “همسر” خیلی برام ناآشنا بود.
باید این کلمه برای مهناز به کار می رفت، نه کسی به جز اون.
نفسم رو پر شدت بیرون دادم و وارد شدم. بعد از پوشیدن لباس های استریل،
به طرف تختش قدم برداشتم و کنارش ایستادم.
چهره ی ترسیده اش جلوی چشم هام جون گرفت.
درست زمانی که التماس می کرد ولش کنم و کاری باهاش نداشته باشم.
دستش رو بالا آوردم و روی دست سردش گذاشتم. نگاهم رو به صورت رنگ پریده اش دوختم.
به آرومی لب زدم:
-زنده بمون… قراره با هم خیلی کارا بکنیم نفس فرخ.
باید می رفتم سراغ مازیار، اما نگران بودم. از اینکه بیان بیمارستان و کنار و یکسره کنن.
بنابراین تا بهوش اومدن نفس باید کنارش می موندم.
مازیار مازیار… انتقام تک به تک لحظات زندگیم رو که خراب کرده بود ازش می گرفتم.