دانلود رمان او رئیس بود
در این وقت روز از سایت بیا تو رمان ، دانلود رمان او رئیس بو رو برای شما دوست داران رمان در سبک عاشقانه اماده کردیم که برای دانلود رمان / مشاهده به ادامه مطلب مراجعه کنید
ژانر: رمان عاشقانه
این رمان بصورت تایپی و آنلاین می باشد.
برای حمایت از نویسنده و خواندن این رمان در کانال زیر عضو شوید
https://t.me/joinchat/AAAAAFcQONsvX9D2x-MmBw
چشمام رو بستم اصلا دلم نمی خواست ببینمش
اما با باز شدن در چشمام رو باز کردم و چشم به دکتر جوانی خورد که با لبخند خاصی امد طرفم و گفت:خوبی؟
فقط نگاهش کردم چقد بنظر جذاب بود!
صورتش پر از آرامش بود نا خودآگاه آرامشی بهم تزریق شد
امد کنارم و دستام رو گرفت نبضم رو میخواست چک کنه
بعد از اون لبخندش پر رنگ تر شد و گفت: خوب دیگه خوب شدی
نگاه دقیقی بهم کرد و گفت:سر گیجه که نداری ؟
با همون خیرگیم سری تکون دادم
حضور شخص سوم رو یادم رفته بود به کل
دکتر گفت: بعد تمام شدن سرمش مرخصه
این رو گفت و از اتاق خارج شد…
نمیدونم اما دلم میخواست باشه و ساعتا نگاهش کنم و آرامش بگیرم
نمیدونم چقد گذشت که وقتی به سرم نگاه کردم تمام شده بود اما نا نداشتم کسی رو صدا بزنم
منتظر شدم تا خودش بیاد که انتظارم زیاد طول نبرد چون وارد شد
با صدای ضعیفی گفتم: سرم تمام شده
سری تکون داد و دوباره از اتاق خارج شد نمیدونستم باید چی بهش بگم؟
همون رئیس؟و چقد این اسم برازندش بود
انگار زاده شده بود واسه ی رئیس بودن
یکم که گذشت خودش و پرستاری وارد شدن و پرستار با لبخند سرم رو کشید و گفت: دیگه می تونی بری عزیزم
این رو گفت و از اتاق خارج شد آروم ازروی تخت بلند شدم که امد و دستم رو گرفت و من رو از روی تخت پایین کشید و گفت: سردت نیست؟
سردم بود ولی گفتم: نه خوبه