گیتی در کودکی طی حادثه ای مرموز و راز الود، مادر و پدرش را از دست می دهد و دکتری مهربان او را به فرزندی می گیرد. کم کم که کودکی رخت بر می بندد و بهار جوانی به سراغش میاید محمد، پسر خانواده عاشق او می شود. گیتی وقتی متوجه عشق محمد به او میشود شوکه شده و برای فرار از بر ملا شدن راز خانه، تصمیم می گیرد با خواستگارش که از قضا عاشق اوست، ازدواج کند و کلا مسیر زندگیش تغییر می کند و اما زندگی بیکار نمیشیند و جاده ای پر پیچ را برایش رقم میزند که نه محمد پاک میشود و نه هومن و نه راز های زندگیش و... مثلثی عشقی و دختری در میان دو پسر.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " بیا تو رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.